پورياپوريا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

دلبندم پوريا

وضعيت كنوني پوريا

ديروز بعد ازظهر بردمش دكتر براي چك . خدا رو شكر چون قبلا اسم نوشته بوديم زودي نوبتمون شد و رفتيم پيش دكتر ...پوريا كه حسابي دكترش رو دوست داره براي دكتر كلي خنديد و دست زد بعد هم دكتر پوريا رو معاينه كرد و گفت 300 گرم وزنش كمتر از حد نرماله بايد بهش علاوه بر غذاهايي كه مي خوره تقويتي هم بديم ......... جالبه دكتر گفت ماشاله پسرت قد بلنده چون همين الان قدش 72 بود گفت كم مونده از منحني بزنه بالا .. دور سر هم 43 . وزن هم 8100 كه 300 گرم وزنش كمه .... به هرحال زياد اوضاع خراب نبود ولي در كل دكتر مي گفت چون پسر پر جنب و جوشي هست حتما باهاش بازي كنين تازه دكتر مي گفت خانم پسرت خيلي باهوشه  ...
21 شهريور 1390

پوريا و بع بعي

  از بس اسباب بازي هاي بيچاره توي خونه ما عمر كوتاهي دارند تصميم گرفتيم از اسباب بازي هاي پارچه اي استفاده كنيم تا  پسرمون استعدادهاش شكفته بشه اما ببينيد ماجراي پوريا و اين بع بعي بيچاره رو خوب اول كه بع بعي رو داديم دستش يه چكي كرد  بعد شروع كرد به بازي كردن باهاش     ولي ناسازگاري اين دوتا بعد 5 دقيقه شروع شد مثل اينكه از همديگه خوششون  نيومد ((برو پايين مگه نمي بيني جا براي منم نيست به زور خودتو جا كردي ...اي بابا د برو ديگه وگرنه خودم پيادت مي كنم ))   وبعد هم  آقا پوريا با اخم و تخم...
12 شهريور 1390

شيطنتها و خرابكاري هاي پسرم

تازگي ها پوريا حسابي شيطون و خرابكار شده ..هرچي اسباب بازي داره اگه بتونه و توانش رو داشته باشه ميشكنه ....خلاصه اينقدر اين اسباب بازي هاي بيچاره رو ميزنه به روروئكش كه بشكنه و بعد جنازه شو ول مي كنه به امان خدا كه بيچاره مامان بياد و جمعش كنه  حالا وسايل خونه رو كه نگو ...يكسره دستش توي كشوي كمد وسايل مامانه و هرچي براش جالبه و بدرد بخوره درمياره و اين ور و اونور پرت مي كنه و ماماني هم كاري نداره جز   خيلي وقتها با هم به تفاهم مي رسيم كه ديگه دست به وسال همديگه نزنيم   ولي دوباره روز از نو روزي ازنو   و آقا پوريا هم كركر  به حال من بيچاره مي خنده    اينم چند نمونه عك...
12 شهريور 1390

عيدتون مبارك

سلام سلام به همه   من يه مدتي كار داشتم و دير اومدم   اول از همه من و پسرم عيد فطر رو به همه تبريك مي گيم ....اين چند روز كه تعطيل بوديم نتونستيم بريم مسافرت و كلا توي خونه سكنا گزيديم ...ولي به پوريا خيلي خوش گذشت مي پرسين چرا ؟؟؟ خوب چون يكسره بامامانيش بود و كلي شيطنت كرد ...من چون تمام وقتم رو اين مدت براي پسرم گذاشته بودم خوشحال بودم كلي غذا هاي جورواجور براش درستيدم و پوريا هم با كلي ولع مي خورد كه من كيف مي كردم ...يكي از اين غذاها كه پوريا خيلي دوست داشت مثل فرني - شله زرد - حريره و برنج كيسه اي : يه قاشق برنج رو شستم و ريختم داخل يك كيسه كوچولو كه خودم درستيدم و انداختم توي خورشتها كه در حال پخت بود تا بپزه...
12 شهريور 1390
1